مشخصات كلی مصحفهای عثمانی
مصحفهای عثمانی از نظر ترتیب سورهها، نزدیك به مصحفهایی است كه صحابه نوشته بودند و بر همان شیوه، سورههای بزرگ مقدم بر سورههای كوچك ترتیب یافت. حروف مصحفهای عثمانی خالی از نقطه و علایمی بوده است كه اِعراب كلمات را نشان میدهد. این مصحفها به احزاب و اعشار و اخماس، تقسیم بندی نشده بود و مملوّ از غلطهای املایی و تناقضهایی در رسم الخط بوده است. كه علت آن، ابتدایی بودن خطی است كه صحابه در آن زمان میشناختهاند. مشخصات كلی مصحفها به شرح ذیل است:
1. ترتیب:
قبلاً گفته شد كه ترتیب مصحف عثمانی، همان ترتیبی است كه در مصحف كنونی وجود دارد و با ترتیبی كه در مصحفهای صحابه در آن وقت به كار برده شده بود و به خصوص با مصحف اُبیّ بن كعب، تطبیق میكرد. تنها در مواردی اندك با آنها مطابقت نداشت؛ از جمله اینكه در مصحفهای صحابه، سورهی یونس در زمرهی هفت سورهی بزرگ به شمار میآمد و هفتمین (1) یا هشتمین (2) این سورهها بود. اما عثمان، سورهی انفال و سورهی برائت را به عنوان یك سوره، در مرتبهی هفتم از سورههای بلند (طوال) قرار داد و سورهی یونس را در شمار سورههای مئین درآورد و محل آن را تغییر داد. ابن عباس به این عمل عثمان اعتراض كرد و گفت: «به چه علت سورهی انفال را كه از سورههای مثانی است (3) و سورهی برائت را كه از سورههای مئین است، یك سوره به حساب آورده و «بسم الله الرحمان الرحیم» را از اول سورهی برائت حذف كردهاید و در شمار سورههای بزرگ قرار دادهاید؟» عثمان در پاسخ گفت: «سورههایی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) نازل میشد و پس از نزول آنها، آیاتی نازل میگردید. پیامبر كاتبان وحی را احضار میكرد و به آنان میفرمود: این آیهها را در فلان محل از فلان سوره بنویسید. سورهی انفال از سورههایی است كه در اوایل هجرت در مدینه نازل شد و سورهی برائت از نظر نزول، از آخرین سورههاست. ولی مضمون این دو سوره با یكدیگر شبیه است و من گمان می كردم این دو سوره، یكی است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز در گذشت و بیان نكرد كه برائت دنبالهی سورهی انفال است. از این جهت من آن دو را به هم پیوستم و «بسم الله الرحمان الرحیم» را بین آن دو ننوشتم و آن را در شمار هفت سورهی بزرگ قرار دادم. » (4)این امر بر اجتهاد صحابه در ترتیب مصحف دلالت دارد. عثمان میدانست كه گاهی آیههایی از یك سوره، بعداً نازل میشد و پیامبر (صلی الله علیه و آله) امر میكرد كه آنها را در محل خودش ثبت كنند. عثمان گمان كرد كه به مناسبت وجود تشابه بین سیاق كلی سورهی برائت و سورهی انفال، سورهی برائت دنبالهی سورهی انفال است. (5) این تشابه در سیاق، از این جهت است كه مضمون هر دو سوره تشدید در نكوهش دشمنان اسلام، كافران و منافقان، و تشویق مؤمنان بر پایداری و مبارزه در جهت تثبیت كلمه الله در زمین است. در هر صورت با توجه به اینكه مطلبی از این جهت در مورد این دو سوره نقل نشده است، عثمان آن دو را به هم پیوست و آن را یك سوره به شمار اورد و هفتمین سوره از سورههای بزرگ قرار داد. شاید عثمان توجه نكرده است كه سورهی برائت، به عنوان هشدار و وعدهی عذاب به كافران نازل شد. از این رو با نام خداوند كه رحمت محض است نازل نگردیده است، زیرا متناسب نیست كه هشدار و وعدهی عذاب با رحمت آغاز گردد. از این جهت است كه امیرمؤمنان (علیه السلام) فرموده: «بسم الله. . . برای امان است، در حالی كه سوره ی برائت تكیه بر شمشیر دارد. » (6)
با این كیفیت، مصحف عثمانی با دیگر مصحفها اختلافاتی دارد، ولی این اختلافات جزئی است؛ و فقط از نظر تقدم و تأخر برخی سورههاست.
2. نقطه و علامت:
مصحفهای عثمانی به مقتضای شیوه نگارش كه در آن دوره میان مردم عرب رایج بود از هر نشانه و علامتی كه حروف نقطهدار و بینقطه را مشخص كند، خالی بود. و لذا بین ب و ت و یا و ثا تفاوتی نبود. و نیز ج و ح و خ از یكدیگر تشخیص داده نمیشدند. همچنین حركت و اِعراب كلمات، به وسیلهی فتحه، كسره، ضمه و تنوین نشان داده نمیشد. خواننده خود باید به هنگام قرائت با توجه به قرائن، آنها را از یكدیگر تمیز میداد، و وزن كلمه و چگونگی اِعراب آن را شخصاً میشناخت.از این رو در صدر اول، قرائت قرآن فقط به سماع و نقل موكول بود و جز از طریق شنیدن، قرائت قرآن تقریباً ممتنع بود. مثلاً بین كلمههای «تبلو»، «نبلو»، «نتلو»، «تتلو» و «یتلو» هیچ فرقی وجود نداشت. هم چنین كلمهی «یعلمه» از «تعلمه»، «نعلمه» و «بعلمه» تشخیص داده نمیشد. از این رو چه بسا آیهی «لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً » (7)به صورت «لمن خلقك» خوانده میشد.
ذیلاً نمونههایی از قرائتهای مختلف كه بر اثر خالی بودن مصحفها از نقطه رخ داده است، آورده میشود:
سورهی بقره،آیه 259: «نُنْشِزُهَا»، «ننشرها»، «تنشرها» (8).
سوره آل عمران، آیه 48: «یُعَلِّمُهُ»، «نعلمه» (9).
سوره یونس، آیه 30: «تَبْلُو»، «تتلو» (10).
سوره یونس، آیهی 92: «نُنَجِّیکَ»، «ننحّیك» (11)
سوره عنكبوت، آیه 58: «لَنُبَوِّئَنَّهُمْ»، «لنثوینّهم»، «لنبویّنهم» (12)
سوره سبأ، آیه 17: «نُجَازِی»، «یجازی»(13).
سورهی حجرات، آیه 6: «فَتَبَیَّنُوا»، «فتثبتوا» (14).
در هر صورت خالی بودن مصحفها از علایم و نشانهها علت عمدهی پیدایش اختلاف قرائت در زمان های بعد بود، زیرا مردم به شنیدن و حفظ كردن قرآن اتكا داشتند و در طول زمان اشتباهاتی در نقل و یا شنیدن آیهای رخ میداد، زیرا این یك واقعیت است كه انسان هر اندازه كه در حفظ كردن مطلبی دقت كند، بالاخره در معرض فراموشی و اشتباه قرار دارد. مگر آن كه مطلب موردنظر را به وسیلهی كتابت ضبط كند، از این رو گفته شده است: «ما حُفِظَ فَرَّ و ما كُتبَ قرَّ». به علاوه نفوذ و رخنهی اقوام غیر عرب در جزیره العرب و گسترش تعداد و جمعیت آنان با گسترش قلمرو اسلام، خود موجب وجود اختلاف در قرائت میشد. بنابراین ایجاب میكرد كه اعضای كمیتهی یكی كردن مصاحف، در وقت خود، نسبت به آیندهی امت اسلامی توجه كنند و راه حلی برای جلوگیری از ایجاد اختلاف و خلل در قرائت قرآن بیابند. ولی روحیهی اهمال و سهل انگاری كه در آن وقت بر مسؤولان غالب بود، مانع از انجام چنین كاری شد.
ابن جزری تصور كرده است كه مسؤولان آن روز، به عمد و از روی حكمتی، از به كار بردن علایم و نشانه ها خودداری كردهاند میگوید: «از این جهت بوده است تا نوشتار قرآن هرگونه قرائتی را كه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسیده است پذیرا باشد، زیرا در آن روزگار، بر حفظ و سماع اِتكّا میشد نه بر خط و نوشتار. » (15)
زرقانی نیز با این توجیه غیرمقبول موافقت كرده گوید: «در آن دوره كلمات قرآن را بدون نقطه و علامت كتابت كردند تا قرائتهای گوناگون را پذیرا باشد. » (16) با آنكه روشن است كه در آن زمان خط عربی بدون نقطه و علامت بوده و عرب در آغاز آموختن و كتابت بوده و نقطه گذاری و علامت گذاری را نمیدانسته است، لذا تصوّر ابن جزری و زرقانی خالی از وجه و سخنی بیمورد است.
3. ناهنجاری نوشتاری:
وضع خط برای رساندن معنایی است كه به وسیلهی الفاظ در موقع تكلم اراده می شود. درواقع كتابت و نوشتن، نمایانگر لفظی است كه بیان كننده معنا و مفهوم موردنظر است. بنابراین لازم است كتابت به طور كامل با لفظی كه بدان تكلم می شود، مطابقت داشته باشد؛ و عین آنچه گفته میشود نوشته شود، تا بدین ترتیب خط بدون هیچ كاستی و زیادت، مقیاس برای لفظ باشد.از طرف دیگر، روشهای انشا و شیوهی نوشتن و كتابت، با این قاعده كاملاً منطبق نیست. ولی مادام كه این مواردِ اختلاف بین عموم مصطلح است و همگان بر وفق آن عمل میكنند، اشكالی به وجود نمیآورد و خللی در بیان مقصود ایجاد نمیكند، زیرا «قرآن» به قرائت آن بستگی دارد نه به كتابت.
اما رسم الخط مصحف عثمانی، در مقایسه با رسم الخط عمومی و متداول، دارای ناهنجاریهای املایی فراوان و تناقضهای بسیار در نحوهی نوشتن كلمات می باشد. به گونهای كه اگر قرآن از طریق سماع و تواتر در قرائت ضبط نمیشد و مسلمانان این روش را از پیشینیان خود به ارث نمیگرفتند و با دقت و توجه تمام به حفظ آن نمیكوشیدند، امروزه قرائت صحیح بسیاری از كلمات محال مینمود. علت این امر، عدم آشنایی عرب به فنون خط و روشهای كتابت، در آن زمان بوده است. بلكه جز تعداد كمی از آنان نوشتن و كتابت را نمیدانستند و خطی را هم كه این عدهی اندك بدان مینوشتهاند، خطی ابتدایی و در حد بسیار پایین و اولیه بوده است. آثار باقی مانده از صدر اول، این موضوع را نشان میدهد. (17) علاوه بر این كسانی را كه عثمان برای كتابت مصحف انتخاب كرده بود، افرادی بودند كه به غایت نسبت به شیوهی كتابت بیاطلاع بودند و هرچند كه در آن وقت، خط در مرحلهی ابتدایی بود؛ ولی آنان بسیار بدخط بودند. همان گونه كه ابن ابی داوود نقل میكند:
پس از تكمیل نسخههای مصاحف، مُصحفی را نزد عثمان بردند؛ وی پس از دیدن ان گفت: «چه نیكو و زیبا تهیه كردهاید. ولی در آن ناهنجاریهایی رخ داده كه عرب خود میتوانند آن را به نحو صحیح تلفظ كنند. » سپس گفت: «اگر املاكننده از قبیلهی هذیل و نویسنده از قبیلهی ثقیف بود، چنین اشتباهاتی در آن پیدا نمیشد. » (18)
از این گفتار برمی آید كه عثمان میدانسته است كه قبیلهی هذیل در آن وقت به روشهای انشا آشنایی كامل داشته و قبیلهی ثقیف به حُسن كتابت و خوبی خط معروف بوده اند. در حالی كه مصحف اِرائه شده به او فاقد چنین مزایایی بوده است. از این رو بر عثمان این ایراد وارد است كه چرا افرادی از دو قبیلهی هذیل و ثقیف را برای این امر مهم انتخاب نكرد تا بدین گونه بیدقتی و بیتوجهی صورت نگیرد؟!
ثعلبی در تفسیر خود، ذیل آیهی «إِنْ هذَانِ لَسَاحِرَانِ» (19) میگوید: «عثمان گفت: در این مصحف ناهنجاریهایی دیده میشود كه هر عربی به زبان خود آن را صحیح ادا میكند. به عثمان گفتند: آیا آن را تغییر نمیدهی؟ و به عبارت دیگر آیا تصحیح نمیكنی؟ او (از روی بیحالی یا سهل انگاری) گفت: لزومی ندارد، نه حلالی را حرام میكند و نه حرامی را حلال». (20)
ابن روزبهان در این مورد كوششی ناروا دارد، میگوید: «عدم تصحیح لفظ قرآن به وسیلهی عثمان از این جهت بود كه متابعت از شكل خط بر وی لازم بوده است. این لفظ به همان شكل در مصحفها نوشته شده بود و تغییر آن جایز نبوده است و چون لغت برخی از عربها بوده، آن را تغییر نداد. » (21)
مفهوم این گفتار كه در مصاحف این چنین نوشته بوده است، روشن نیست منظور او كدام مصاحف است و چگونه میتوان میان این گفته و آخرین قسمت آن مبنی بر اینكه «لغت بعضی عرب است» سازش داد؟
در هر حال، سهل انگاری مسؤولان آن زمان از نظر وجود اشتباهات و تناقضات در مصحف، برای همیشه مشكلاتی برای امت اسلامی ایجاد كرد. البته عدم تصحیح این اشتباهات در ادوار بعد از عثمان، از آن جهت بوده كه در زمانهای متأخر، ممكن بود دشمنان به عنوان تصحیح قرآن و اصلاح ناهنجاریهای آن، قرآن را دست خوش تحریف سازند و كتاب خدا بازیچهی دست مغرضان و هواپرستان قرار گیرد. علی (علیه السلام) در این باره فرموده است: «إنَّ القرآنَ لا یُهاج الیوم و لا یحوّل» و همین فرمان به عنوان یك اصل و پایهی قانونی برای همیشه مورد پذیرش مسلمانان قرار گرفت. لذا كسی را یارای آن نبود كه قرآن را مورد دست برد قرار دهد.
باید توجه كرد كه بودن ناهنجاریهای املایی در مصحف خللی در اساس و كرامت قرآن ایجاد نمیكند، زیرا:
اولاً؛ واقع قرآن آن است كه خوانده میشود، نه آنچه نوشته میشود. كتابت به هر اسلوبی باشد، مادام كه قرائت صحیح و منطبق بر نحوهی متداول در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و صحابهی او باشد، موجب هیچ ضرر و زیانی نخواهد شد. به طوری كه بیان شد، تردیدی نیست كه مسلمانان از صدر اول تا امروز، نص قرآن را به گونهی صحیح، حفظ كردهاند.
ثانیاً؛ تخطئهی كتابت قرآن ایرادی است به نویسندگان اولیه از نظر جهل و یا سهل انگاری آنان و ایرادی به خود كتاب نیست كه «لاَ یَأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لاَ مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ» (22).
ثالثاً؛ اشتباهات املایی كه در مصحف هم چنان باقی بوده و تغییر داده نشده، خود حجتی است بر سلامت قرآن از هرگونه دست برد و تحریف، زیرا تصحیح اشتباهات املایی كه سزاوار بود انجام شود ولی برای حفظ كرامت، سلف دربارهی آن اقدامی نكرده، دلیل روشنی است كه در سرتاسر قرآن هیچ گونه تغییری صورت نگرفته است و موجب شده كسی جرأت نكند به آن دستبردی بزند.
اكنون نمونههایی از مهمترین اشتباهات رسم الخط موجود در قرآن را در ذیل میآوریم:
املاء صحیح |
آیه |
سوره/آیه |
«و اختِلافِ اللیلِ و النهارِ» |
1.«وَ اختلفِ اللیلِ و النّهار.» |
بقره164 |
«عَلامُ» |
2.«عَلّمُ الغُیُوبِ» |
مائده 109 |
«اَنْباءُ» |
3.«یأتیهِمُ اَنْبوُا» |
انعام 5 |
«یَنْأونَ عَنْهُ» |
4.«وَیَنْونَ عَنْهُ» |
انعام 26 |
«بِالغَداهِ» است و «و» بدون هیچ علت شناخته شده ای زاید است. |
5.«بِالغِداوة» |
انعام 52 |
«شُرَكاءُ» |
6.«فیلكم شُرَكؤُا» |
انعام 94 |
«ما نشاء» |
7.«ما نَشؤُا» |
هود 87 |
«لا یَیْأسُ» |
8.«إنَّهُ لا یایْئَسُ» |
یوسف 87 |
«نَبَأُ» |
9.«اَلَمْ یأْتِكُمْ نَبَؤُا» |
ابراهیم 9 |
«الضُّعَفاءُ» |
10.«فَقالَ الضُّعَفؤُا» |
ابراهیم 21 |
«لِشَیءٍ» |
11.«وَ لا تَقولَنَّ لِشَأْی» |
كهف 23 |
«لاَ تّخذْتَ» |
12.«لَو شِئْتَ لَتَّخَذْت» |
كهف 77 |
«یَاابْنَ اُمَّ» |
13.«قالَ یَبْنَوُمَّ» |
طه 94 |
«لَاذْبَحَنَّهُ»است و الف بدون هیچ علت معقولی اضافه شده است. |
14.«اَوْلا اذْبَحَنَّهُ» |
نمل 21 |
«المَلاُ» |
15.«یا ایُها المَلَؤُا» |
نمل 29 |
«شُفَعاءُ» |
16.«شُفَعؤُا» |
روم 13 |
«اَلْبَلاءُ» |
17.«لَهُوَ البَلوُ المُبینُ» |
صافات 106 |
«الأیْكَهِ» |
18.«وَ اَصْحابُ لْئَیْكَه» |
ص 13 |
«وجیءَ» |
19.«و جایءَ بالنَّبیین» |
زمر 69 |
«وَ ما دُعاءُ» |
20.«و ما دُعوُا الكافِرینَ». |
غافر 50 |
هرگاه در نظر بگیریم كه مصحفهای آن روز بدون نقطه و فاقد هرگونه علامت و نشانه بوده است، به خوبی درمی یابیم كه قرائت قرآن از روی مصاحف در آن روزگار تا چه حد با مشكل روبرو بوده است. مثلاً خوانندهی مصحف از كجا بداند كه الف «لا اذْبَحَنَّهُ» زاید است و نباید خوانده شود و یا چگونه بفهمد كه یكی از دو «یا»ی «بأیید» در آیهی «وَ السَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ» (23) زاید میباشد، و یا در كلمهی «نشؤا» بدون هیچ علامتی از كجا خواننده میفهمد كه واو زاید است و الف ممدوده است و تلفظ همزه بعد از الف است؟
موضوع عجیبتر وجود تناقض در رسم الخط مصحف عثمانی است؛ به نحوی كه كلمهای را در جایی به شكلی نوشتهاند و همان كلمه را در جای دیگر به شكلی دیگر و این خود نشان میدهد كه نویسندگان اولیه تا چه حدّ از شناخت اصول كتابت به دور بودهاند تا آنجا كه حتی نتوانستهاند دست كم روش واحدی در ثبت و ضبط كلمات اتخاذ كنند. چنانكه در آیهی 247 سورهی بقره كلمهی «بَسْطَهً» با سین و در آیهی 69 از سورهی اعراف با صاد «بصطةً» نوشته شده است. و نیز كلمهی «یبْسُطُ» در آیهی 26 سورهی رعد با سین و در آیهی 245 بقره با صاد ضبط گردیده است. از این قبیل تناقضات در مصحف عثمانی زیاد وجود دارد.
اینك نمونههایی از این تناقضات را در زیر میآوریم:
املاء معاصر |
سوره/آیه |
املاء قدیم |
سوره/آیه |
«إذاً لا تَّخذُوك» |
اسراء73 |
1.«لَو شِئْتَ لَتَّخذْتَ» |
كهف77 |
«اصْحابُ الاَیكهِ» |
حجر78 و ق14 |
2.«اصحابُ لْئَیْكَه» ص13 |
شعراء 176 |
«لَیْسَ علَی الضُّعَفاء» |
توبه91 |
3.«فقالَ الضَّعَفؤا» |
ابراهیم21 |
«لا یَسْتأخِروُنَ ساعهً» |
اعراف34 |
4.«فَلا یَسْتَئْخِرونَ ساعهً» |
یونس49 |
« و ما دُعاءُ الكافرین» |
رعد 14 |
5.«و ما دُعؤُا الكافِرین» |
غافر50 |
«لَیْسَ بِظَلامٍ للْعَبید» |
آل عمران 182 |
6.«لَیْسَ بِظَلّمٍ لِلْعَبید» |
حج10 |
«ضَرَبوا لكَ الامثالَ» |
اسراء48 |
7.«ضَرَبوا لَكَ الامْثلَ» |
فرقان9 |
«و الله یدعوا إلی الجنه» |
بقره 221 |
8.«یوم یدعُ الداع» |
قمر6 |
«اَحْیاكُم ثمَّ یُمیتُكم» |
حج 66 |
9.«فَاَحْیكمْ ثَمَّ یُمیتُكُم.» |
بقره28 |
«لایلفِ قُریشٍ» |
قریش 1 |
10.«إی لفِهِمْ رِحْلَهً» |
قریش2 |
«قالَ ابنَ اُمَّ» |
اعراف 150 |
11.«قالَ یَبْنَؤُمَّ» |
طه94 |
«فی الاَرْحامِ ما نَشاءُ» |
حج 5 |
12.«فی اَمْوالِنا ما نشؤا». |
هود87 |
املاء معاصر |
سوره/آیه |
املاء قدیم |
سوره/آیه |
« وَ إنْ تَعُدُّوا نعْمَهَ الله» |
نحل 18 |
13.«وَ إنْ تَعُدُّوا نعْمَتَ الله» |
ابراهیم 34 |
«وَ لَنْ تجدَ لِسُنهِ الله» |
فتح 23 |
14.«فَلَنْ تَجدَ لِسُنتِ الله» |
فاطر43 |
«عَلی بیِنَهٍ منْ ربّه» |
محمد 14 |
15.«عَلی بیِّنتٍ منْهُ» |
فاطر 40 |
«لَدَی الحَناجِر» |
غافر 18 |
16.«لَدَ الْبابِ» |
یوسف 25 |
«إنَّهُ طغی» |
النازعات 17 |
17.«طَغا الماءُ» |
الحاقه 11 |
«و كانَ اللهُ عَلی كُلِّ شیءٍ» |
كهف 45 |
18.«وَ لا تَقولَنَّ لِشَإُیءٍ» |
كهف 23 |
«وَ قالَ الملَاُ» |
مؤمنون 33 |
19.«فَقالَ المَلَؤُا» |
مؤمنون 24 |
«ایُّها المُجْرِمون» |
یس 59 |
20.«اَیُّهَ الثَّقَلان» |
الرحمان 31 |
دیدگاهی غلوّ آمیز
برخی از كسانی كه به آداب و رسوم گذشته سخت پای بندند، تصور كردهاند كه رسم الخط مصحف به دستور خاصّ پیامبر (صلی الله علیه و آله) به همین گونه و شكل فعلی تدوین شده است و نویسندگان اولیه دخالتی در نحوهی نوشتن كلمات نداشتهاند و در پس این ناهنجاریهای نوشتاری، سرّی پنهان و حكمتی نهفته است كه جز خدا، كسی از آن آگاه نیست.ابن المبارك از شیخ و استاد خود، عبدالعزیز الدباغ نقل می كند كه او گفته است: «رسم الخط قرآن سرّی از اسرار خداوند است و تعیین آن از پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. آن حضرت دستور داده است كه قرآن را به این شكل بنویسند و نویسندگان بر آنچه از پیامبر (صلی الله علیه و آله) شنیدهاند، هیچ نیفزودهاند و از آن هم چیزی نكاستهاند. . . گوید: . . . صحابه و دیگران به اندازهی سر مویی در رسم الخط مصحف دخالت نداشتهاند و آن، صرفاً توقیفی و تعیین شدهی از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. اوست كه فرموده به این شكل تدوین شود؛ جایی با الف زاید و جایی بدون الف، آن را بنویسند. زیرا این ها اسراری است كه عقلها بدان راه نمیبرد و سرّی از اسرار خداست كه خاصّ كتاب عزیز اوست؛ نه دیگر كتاب های آسمانی. همان گونه كه نظم قرآن معجزه است، رسم الخط آن نیز معجزه میباشد. عقلها چگونه به سرّ آوردن الف در «مائة» و حذف آن از «فئة» و اضافه كردن «یاء» به «بأید» و «بأیّكم» و نوشتن آنها به صورت «بأیید» و «بأییكم» پی میبرد و یا چگونه میتوان فهمید كه چرا در كلمهی «سعوا» در سورهی حج با الف نوشته میشود؛ ولی همین كلمه در سورهی سبأ بدون الف «سعو» نوشته میشود. باز چرا كلمهی «عَتَوْا» در هرجا كه باشد با اضافهی الف و تنها در سورهی فرقان، بدون الف و به صورت «عَتَوْ» نوشته میشود؟ و از همین قبیل است سرّ زیادت الف در «آمنوا» و حذف آن از «باؤ» و «جاؤ» و «تَبوّؤ» و «فاؤ» در سورهی بقره. تمام اینها اسرار الهی و اغراض حكمت آمیز پیامبر (صلی الله علیه و آله) است كه بر مردم پوشیده میباشد، زیرا اینها اسرار باطنی است كه جز از طریق موهبت الهی، قابل درك نیست و مانند الفاظ و حروف مقطعه ای است كه در اوایل سُوَر است و دارای اسراری بزرگ و معانی بسیاری است كه بیشتر مردم بدان اسرار پی نمیبرند و چیزی از معانی الهی كه بدانها اشاره شده، درك نمیكنند و رسم الخطی كه در قرآن به كار رفته از همین قبیل است. » (24)
برخی تلاش كردهاند تا اسرار این نحو از رسم الخط را كشف كنند. لذا با تكلف آشكار اظهارنظرهایی كردهاند. مثلاً تصور كردهاند كه زیادت الف در «لَأذْبَحَنَّهُ» دلالت بر آن دارد كه ذبح واقع نشده است. و زیادت «یاء» در «والسماءَ بَنَیْناها بِأَیید» (25) برای اشاره به تعظیم قدرت الهی است كه به وسیلهی آن، آسمان را بنا نهاده است و با هیچ قدرت و نیروی دیگر مشابهت ندارد و این به مقتضای این قاعدهی معروف است كه «زیادةُ المَبانی تدُلُّ عَلی زیادهِ المَعانی» (26).
ابوالعباس مراكشی معروف به ابن البناء (متوفای 721) در كتاب خود «عنوان الدلیل فی مرسوم التنزیل» به تفصیل در این زمینه توضیح داده است. او تشریح كرده كه وضعیت این حروف در خط، برحسب اختلاف و چگونگی معانی كلمات است كه از اسرار و حكمتهای پنهانی حكایت دارد. از جملهی این حكمت ها توجه به عوالم غیب و شهود و مراتب وجود و مقامات است. در ذیل گزیدهای از گفتههای او را میآوریم كه نشان دهندهی میزان غلوّ و مبالغهی او دربارهی رسم الخط میباشد:
1. اضافه كردن الف در «لاَذْبَحَنَّهُ» برای توجه دادن به این معنا است كه ذبح از عذابی كه در صدر آیه ذكر شده شدیدتر است. «لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَاباً شَدِیداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ» (27).
2. الف در «یرجوا» و «یدعوا» اضافه شده است تا بر آن دلالت كند كه فعل به علت در برداشتن ضمیر فاعل، از اسم سنگینتر است. از این رو وقتی فعل را خفیف و سبك به حساب میآورند، هرچند كه جمع باشد، الف آن حذف میشود. مانند «وَ الَّذِینَ سَعَوْا فِی آیَاتِنَا مُعَاجِزِینَ» (28). زیرا سعی در اینجا سعی باطل است و ثبوتی در عالم وجود ندارد.
3. در آیهی «کَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ »(29) الف بعد از همزه اضافه شده است تا بر سفیدی و جلای آن نسبت به مروارید غیرمكنون و غیرپوشیده دلالت داشته باشد، لذا در آیهی «کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ» (30) الف اضافه نشده است.
4. الف در «مائة» اضافه شده ولی در «فِئَة» نیامده است. زیرا «مائة» مشتمل بر كثرت از نظر دو رتبهی آحاد و عشرات است.
5. در آیهی «وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ» (31) الف اضافه شده و به صورت «وَ جایءَ یومَئِذٍ» نوشته شده تا دلیل بر آن باشد كه این مجیء و آمدن آشكار است.
6. در «سَأُرِیکُمْ آیَاتِی» (32) واو اضافه شده است تا بر آن دلالت كند كه عالم وجود در بالاترین مرتبهی وضوح است.
7. در آیهی «وَ السَّمَاءَ بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ » (33) یا اضافه شده است تا تفاوت آن را با «الأیدی» كه جمع «ید» است، نشان دهد. زیرا منظور در آیه، یَدِ به معنای دَست نیست، بلكه منظور قدرت و قوتی است كه خداوند به وسیلهی آن آسمان را بنا كرده است. این قدرت و قوت برای ثبوت در وجود، سزاوارتر از «الایدی» جمع «ید» است و به همین مناسبت «یا» به آن اضافه شده است.
8. واو از آیهی «سَنَدْعُ الزَّبَانِیَةَ» (34) ساقط شده برای اینكه در آن سرعت فعل و اجابت شعلهی جهنم و شدت عمل مقصود است.
9. واو از «وَ یَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ» (35) حذف شده تا بر آن دلالت كند كه انجام كار بد و شرّ برای انسان آسان است و انسان در انجام شر سرعت به كار میبرد، هم چنان كه در انجام كار خیر سستی میورزد.
10. در سورهی بقره آیهی 247 كلمهی «بَسْطَه» با سین و در آیهی 69 از سورهی اعراف با صاد نوشته شده است؛ زیرا با سین به معنای سعهی جزئی و با صاد به معنای سعهی كلی است. (36)
دكتر صبحی صالح در این زمینه میگوید: «تردیدی نیست كه این مطالب، غلوّ و مبالغهای است دربارهی تقدیس رسم الخط مصحف عثمانی و تكلفی است كه ما فوق آن تصور نمیشود، زیرا از منطق دور است كه رسم الخط را امری توقیفی و با دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) بدانیم و یا تصور كنیم كه مشتمل بر اسراری است؛ همان گونه كه فواتح برخی از سَوَر دارای اسرار است. هیچ موردی برای مقایسهی رسم الخط با حروف مقطعهی اوایل سُوَر كه قران بودن آنها به تواتر ثابت است، وجود ندارد. اینها اصطلاحاتی است كه نویسندگان ان زمان منظور كردهاند و عثمان نیز با این اصطلاحات موافقت كرده است. » (37)
علامه ابن خلدون میگوید: «برخی از افراد ناآگاه گمان كردهاند كه صحابه صنعت خط را به خوبی و به طور كامل میدانستهاند و برخی از نوشتههای آنان كه مخالف قواعد است، از روی حكمت و علتی بوده است. اینان در مورد زیادت الف در «لاَاذْبَحَنَّهُ» میگویند برای توجه به عدم وقوع ذبح است و در زیادت یا در «بأیید» معتقدند كه به منظور جلب توجه بر كمال قدرت الهی است. و از این قبیل مطالب كه هیچ اصلی ندارد، جز گفتاری بدون دلیل كه قابل توجیه نیست. » (38)
عجیبتر آنكه محمد طاهر الكردی، در آستانهی قرن پانزدهم هجری، به قهقرا بازگشته و دربارهی رسم الخط مصحف عثمانی، به مبالغه و غلوّی فاحش دچار گردیده و پس از بیان برخی از ناهنجاریهای رسم الخط عثمانی و تناقضات موجود در آن گفته است: «بر ماست كه بدانیم چرا نویسندگان اولیهی مصحف، قواعد صحیح كتابت را رعایت نكرده و چرا در نوشتن مصحف روش واحدی را در پیش نگرفتهاند؟ این سؤالی است كه باید كسانی كه به امر عثمان مصحف را نوشتند، پاسخ گویند. اما آنان در خاك آرمیدهاند و از این رو دانشمندان گفتهاند: رسم الخط مصحف، سرّی از اسرار است كه هیچ كس از آن آگاه نیست. . . گوید: گمان سهو و خطا و جهل به اصول كتابت دربارهی آنان به خود راه ندهید كه این خیال باطلی است. ما اعتقاد قطعی داریم كه صحابه قواعد املا و كتابت را آن گونه كه باید میدانستهاند و ما بر این گفته سه دلیل استوار داریم:
اول: علامه آلوسی در تفسیر خود، به نام روح المعانی می گوید ظاهراً صحابه رسم الخط را به خوبی میدانسته و به قواعد كتابت آگاه بودهاند. جز اینكه آنان در برخی از موارد، به عمد و از روی حكمت و فلسفهای، برخلاف این قواعد چیزی نوشتهاند.
دوم: آنان با پادشاهان و امیران مكاتبه میكردند و ناچار باید كتابت را به خوبی دانسته باشند.
سوم: در عهد عثمان بیش از یك ربع قرن از اشتغال مردم جزیره العرب به امر كتابت و نوشتن گذشته بود. آیا معقول است كه صحابه در این مدت طولانی، كتابت را به درستی فرا نگرفته باشند؟» (39)
گفتهی علامه ابن خلدون كه «به خیال بافیهای این ناآگاهان توجه نكنید» ما را از دادن پاسخ به این قبیل بیهوده گوییها بینیاز میكند. ابن خطیب در ردّ این گونه گمانهای بیپایه بیانی مفصل دارد كه خلاصه ای از آن را نقل میكنیم:
گوید: جعبری در ضمن سخن خود دربارهی ناهنجاری های مصحف میگوید: «بزرگترین فایدهی آن، این است كه مانع اهل كتاب از قرائت مستقیم قرآن است. »
ابن خطیب اضافه میكند: «یكی از بزرگان قرّاء سخنی این چنین بیاساس میگوید و با چنین سخنی، طرفداران لزوم وجود اغلاط در قرآن را تأیید میكنند. در حالی كه بطلان و بیپایگی این سخن روشن است و در قرآن آیات بسیاری است كه طرف خطاب آن اهل كتابند و آنان را به سوی ایمان میخواند. بنابراین چگونه آنان از تلاوت قران منع میشوند؟!»
او سپس میگوید: «زشتترین گفتاری كه ممكن است، انسانی با عقل سالم و شناخت صحیح بگوید؛ گفتار صباغ است كه: «فوائد این رسم الخط بسیار و اسرار آن متعدد است. از جمله عدم امكان تلاوت آن به جز با تعلیم و فراگیری از استاد است. شأن هر دانش نفیس و با ارزشی آن است كه از دسترس عمومی محفوظ باشد. »
ابن خطیب در جواب این گفتار میگوید: «وامصیبتا! آیا قرآن نیز همانند لگاریتم، طلسم، رمل، اسطرلاب، نجوم و علومی از این قبیل است كه تصور میكنند نفاست آنها در اسراری است كه در آنها نهفته و جز با كوشش و تلاش بسیار و پس از گذشت زمانی دراز نتوان بدان دست یافت؟ خداوند میگوید: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ » (40) ولی شما میگویید قرآن از دسترس مردم به دور باشد! بسی تصوری باطل و سخنی بیپایه و ساختگی است! آیا مصحف برای خواندن نوشته شده است و یا برای این كه رمز و طلسم باشد و تنها قرّاء بتوانند آن را بخوانند و به هركس كه به آنان پول میدهد و خود را در اختیارشان قرار دهد بیاموزند و كسانی را كه مال و موقعیتی ندارند از آموختن آن محروم كنند؟»
ابن خطیب اضافه میكند كه بسیاری از اهل علم و ادب را دیده و خود شنیده است به علت آشنا نبودن به این رسم الخط عجیب و غریب و عدم شناخت اسلوب های قرائت، آن گونه كه رسیده است، قرآن را به غلط قرائت و تلاوت میكنند. (41)
با توجه به آنچه گذشت، ابن خطیب معتقد است كه باید رسم الخط مصحف تصحیح شود و با خطی كه همهی مردم به خواندن آن قادر باشند، نوشته شود. همهی دانشمندان معاصر بر همین عقیدهاند و همهی محققان، تبدیل رسم الخط قدیم را به رسم الخط كنونی جایز میدانند زیرا رسم الخط پیشین با دستور پیامبر (صلی الله علیه و آله) نبوده، بلكه روش نویسندگان آن روز بوده یا كتابت در مراحل بدوی بوده و از دقت لازم برخوردار نبوده است. اما امروز با پیشرفت روشهای كتابت و تكمیل آنكه خواندن را برای همگان آسان كرده است، چارهای جز تغییر رسم الخط گذشته به رسم الخط كنونی كه همه بدان آشنا هستند و قرآن را در دسترس عامهی مردم قرار میدهد، نیست. این امر موجب تحقق بخشیدن به منظوری است كه قرآن برای آن نازل شده و آن هدایت و راهنمایی همگان برای همیشه است.
در این زمینه، قاضی محمد بن الطیب ابوبكر باقلانی (متوفای 403) در كتاب «الانتصار» میگوید: «خداوند شكل و نحوهی خاصی از كتابت و نوشتن را بر مردم واجب نكرده است. برای نوشتن قرآن و نویسندگان مصاحف، رسم الخط خاصی معین نشده كه موظف باشند بر طبق آن قرآن را ثبت كنند و از غیر آن بپرهیزند، زیرا وجوب این موضوع منوط به وجود مدرك شرعی است و در نصوص كتاب به این موضوع اشارهای نشده است كه باید كتابت، ثبت و ضبط قرآن به طریقهای خاص و با خطی معین انجام گیرد و از آن تجاوز نشود. هم چنین در سنت چنین مطلبی وجود ندارد و اجماع امت نیز این امر را واجب نشمرده؛ و قیاسات شرعی نیز بر چنین موضوعی دلالت ندارد. بلكه سنت، دالّ بر آن است كه قرآن را میتوان به هر شكلی كه آسانتر باشد نوشت، زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) فقط به كتابت قرآن امر كرد و هیچ طریقهی خاصّ و رسم الخط معینی را برای نوشتن آن معین نكرد و هیچ كس را از كتابت آن نهی نفرمود. از همین رو خطوط مصحفها مختلف است و هر گروهی با روشی كه بین خود آنان مصطلح و متداول بوده است، قرآن را نوشتهاند. برخی بر طبق تلفظ كتابت مینموده و برخی زیاد و كم میكردند، زیرا میدانستند كه رسم الخط هرگونه باشد اصطلاحی بیش نیست و بر مردم پوشیده نمیباشد. از این رو میتوان خط آن را با حروف كوفی و خط اولیه نوشت، لام را به صورت كاف و الفها را كج نگاشت؛ و میتوان آن را به شكلی دیگر، حتی با خط و روش قدیم و یا با خط جدید و یا روشی میانه، كتابت كرد. اگر خطوط مصحفها و بسیاری از حروف آن با یكدیگر تفاوت دارند و شكل و صورت آنها یكنواخت نیست؛ از این جهت است كه مردم با آنها موافقند، و در این منعی نمیبینند كه هركس و هر گروه بر طبق روشی كه بین خودشان متداول است، آن را كتابت كنند. هر روشی كه آسانتر و مشهورتر است، مورد قبول مردم قرار میگیرد. این هیچ اشكالی هم ندارد، برای اینكه طریقهای مخصوص و خط معینی برای كتابت قرآن معین نشده است. آنچه معین شده است قرائت صحیح است و وسیلهی قرائت به هر نحوی میتواند باشد. زیرا خط به منزلهی علامت و نشانه ورسمی است كه مُعرّف كلمه است و هر علامت و رسمی كه بتواند این منظور را ادا كند، به كار بردن آن بلامانع است.
خلاصه هركس مدعی است كه برای كتابت قرآن باید رسم الخط معینی را به كار برد، ناگزیر از اقامهی دلیل است؛ و این دلیل كجاست؟»
مطلبی كه در بالا نقل شد، خلاصهای است از گفتهی قاضی ابوبكر باقلانی كه شیخ عبدالعظیم زرقانی آن را در مناهل العرفان آورده است. زرقانی پس از نقل خلاصهی گفتهی باقلانی، به گفتههای او جواب داده است. اما سستی جوابهای او در مقابل تحقیق محمك و استوار باقلانی به خوبی آشكار است. (42) از این روست كه دكتر صبحی صالح در دنبالهی گفتهی باقلانی میگوید:
«عقیدهی قاضی ابوبكر در این زمینه، قابل قبول است. او دلایلی محكم و نظری دوراندیش دارد. عواطف و احساسات خود را دربارهی بزرگداشت پیشینیان، بر دلیل و برهان، مقدم نشمرده و میان آن دو خلط نكرده است. آنان كه رسم الخط قرآن را توقیفی و همیشگی می دانند، گرفتار احساسات خود هستند. و عواطف و مذاق شخصی خود را در این امر دخالت دادهاند. در حالی كه عواطف و ذوقهای شخصی نسبی است، و نباید آنها را در امور دینی دخالت داد؛ چه حقایق شرعی از ذوق و عاطفه استنباط نمیشود. » (43)
اینك در جدول زیر، رسم الخط كلمات به شكل قدیم با رسم الخط معاصر مقایسه میشود. در این جدول كلماتی مانند «الرحمن» و «العلمین» و «الصرط» كه الف آنها حذف شده و تعداد آنها در مصحف عثمانی زیاد است، آورده نشده است. باید توجه داشت كه حذف الف از این كلمات بر وفق خط كهن كوفی است كه از خط سریانی بازگرفته شده. هم چنین كلماتی كه در آنها به جای الف، واو و یا نوشته شده است مانند «صلوة» و «زكوة» و «توریة» به علت كثرت و تكرار زیاد آنها در قرآن در این جدول نیامده است. از كلمات مكرر، فقط یك كلمه به عنوان نمونه كه در اولین آیه آمده آورده شده است. این قبیل كلمات كه در آیات و سورههای دیگر نیز تكرار شده با علامت «ك» مشخص شده است.
املاء معاصر |
املاء قدیم |
سوره/آیه |
املاء معاصر |
املاء قدیم |
سوره/آیه |
اللاتی |
التی «ك» |
نساء23 |
یا آدَمُ |
یَأدم (44) |
بقره/33 |
املاء معاصر |
املاء قدیم |
سوره/آیه |
املاء معاصر |
املاء قدیم |
سوره/آیه |
أتوكأ |
أتوكؤا |
طه/18 |
تیأسوا |
تایئسوا (54) |
یوسف/87 |
معرفت، محمدهادی؛ (1389)، علوم قرآنی، قم: مؤسسهی فرهنگی تمهید، چاپ پانزدهم.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}